دارالترجمه و پیشینه تاریخی آن در ایران

اگر همة مردم روی زمین تنها به یک زبان سخن می‌گفتند و می‌نوشتند، دیگر ترجمه معنایی نداشت اما کثرت زبانهای اهل گیتی و نیاز ایشان به ارتباط با یکدیگر ایجاب می‌کند که در روابط میان ایشان و کسانی که به زبان ایشان سخن نمی‌گویند، برای بیان مقصود و رفع احتیاج خود، واسطه‌ای داشته باشند که منظور و مراد هر یک از طرفین را به دیگری منتقل کند و این واسطه همان مترجم است و کار او ترجمه نام دارد می‌توان ترجمه را به دو مفهوم موسّع و مضیّق تعریف کرد در مفهوم موسّع ترجمه صرفاً محدود به گفتار و نوشتار نیست

دکتر محمودرضا عابد خراسانی -وکیل پایة یک دادگستری و مترجم رسمی زبانهای انگلیسی و عربی قوة قضائیه

اگر همة مردم روی زمین تنها به یک زبان سخن می‌گفتند و می‌نوشتند، دیگر ترجمه معنایی نداشت. اما کثرت زبانهای اهل گیتی و نیاز ایشان به ارتباط با یکدیگر ایجاب می‌کند که در روابط میان ایشان و کسانی که به زبان ایشان سخن نمی‌گویند، برای بیان مقصود و رفع احتیاج خود، واسطه‌ای داشته باشند که منظور و مراد هر یک از طرفین را به دیگری منتقل کند و این واسطه همان مترجم است و کار او ترجمه نام دارد. می‌توان ترجمه را به دو مفهوم موسّع و مضیّق تعریف کرد. در مفهوم موسّع ترجمه صرفاً محدود به گفتار و نوشتار نیست. بلکه ایماء و اشاره و حرکات دست و بدن هم می‌تواند به نوعی بیانگر مقصود باشد. مثلاً شخص کر و لالی را در نظر بگیرید که برای برقراری ارتباط با او لازم است انسان با زبان اشاره آشنا باشد. پس استفاده از همین زبان اشاره و انتقال معنای مورد نظر به مخاطب کر و لال هم به نوعی ترجمه و برگردان ما فی الضمیر ماست. اما در مفهوم مضیّق ترجمه نقل واژگان و عبارات از یک زبان به زبان دیگر خواه به صورت گفتاری و خواه نوشتاری است تا شنونده یا خوانندة متن مقصد بتواند منظور گوینده یا نویسندة متن مبدأ را درک کند. اما ترجمة رسمی چیست؟ شاید بتوان گفت ترجمة رسمی یعنی نقل واژگان و عبارات مندرج در یک متن رسمی از زبان بیگانه به زبان رسمی کشور محل اقامت مترجم. ولی خود متن رسمی چیست؟ می‌توان گفت متن رسمی متنی است که از نظر قانونی و از دیدگاه مقامات ذی صلاح یک کشورنزد نهادها و سازمانهای وابسته به قوای سه گانة آن کشور سندیت داشته باشد. بنا بر این یک چنین متنی اگر به زبانی جز زبان رسمی آن کشور باشد، باید به زبان رسمی آن کشور برگردانده شود و این کار ترجمة رسمی کتبی نامیده می‌شود. اگر اظهارات شفاهی افراد نزد نهادها و سازمانهای وابسته به قوای سه گانة آن کشور سندیت داشته باشد و از ارزش قانونی برخوردار باشد و به زبانی جز زبان رسمی آن کشور بیان شود، در این صورت، برگرداندن آن اظهارات به زبان رسمی کشور محل اقامت مترجم، ترجمة رسمی شفاهی خوانده می‌شود.

روزی یکی از مترجمان رسمی سالخورده می‌گفت کار ما همچون طوطی است که حرف یک نفر را به نفر دیگر منتقل می‌کنیم. نگارنده به این تعریف اعتراض کردم و خدمت ایشان عرض کردم طوطی بدون تفکر و تعقل صرفاً کلمات را تکرار می‌کند و از همین رو در عرف عامّه هم اگر کسی نسنجیده حرفی را تکرار کند، می‌گویند طوطی وار سخن می‌گوید. حال آنکه وظیفة مترجم ایجاب می‌کند نه تنها طوطی وار واژگانی را تکرار نکند، بلکه با تفکر و تعمق سعی در هر چه بهتر فهمیدن مطلب در زبان مبدأ و بیان کردن آن به زبان مخاطب باشد.

‏تا اینجا در مقام تعریف ترجمه و مترجم بودیم. اما محل کار مترجم کجاست؟ پاسخ روشن است. همان جایی که آن را دارالترجمه می‌نامند. ولی این لفظ دارالترجمه از کی و از کجا وارد زبان ما شده و پیشینة تاریخی آن چیست؟ بدیهی است از ابتدای پیدایش تمدنهای بشری در اقصی نقاط عالم، میان این تمدنها روابطی وجود داشته است. گاه رابطة میان ایشان جنگ بوده و گاه صلح. در حالت صلح روابط بازرگانی و داد و ستد و گاه ازدواج و وصلت میان ایشان برقرار بوده و با توجه به جدایی زبانها و گویش‌های مردمان هر ناحیه و خطه، لازم بوده که برای برقراری ارتباط یا خود شخصاً به یادگیری زبان طرف مقابل همت گمارند و یا از واسطه‌ای برای این کار بهره ببرند که این واسطه همان مترجم است. در این راستا صرفاً روابط میان اشخاص خصوصی منظور نیست بلکه در وهلة نخست دولتها و فرمانروایان برای ایجاد ارتباط با دولتی دیگر ناگزیر از استفاده از مترجم بوده اند، خواه حضوراً برای دریافتن پیام فرستادگان دولتی دیگر از مترجمان شفاهی بهره می‌گرفتند و خواه کتباً برای فرستادن پیام و نامه به دولت دیگر نیازمند مترجم بودند. کشور ما نیز با داشتن سابقة تمدن چند هزار ساله از این قاعده مستثنی نیست. اصولاً برخی از علمای فقه اللغة بر این باورند که کلمة (ترجمان) در زبان عربی صورت معرب واژة (ترزبان) فارسی به معنی مترجم شفاهی است که به عربی وارد شده و سپس از آن فعل (ترجَم، یُترجم) را ساخته اند. با این حال نیاز به مترجم در دستگاههای حکومتی همواره وجود داشته و پیشینه‌ای به دیرینگی تمدنهای بشری دارد. اما شاید بتوان ترجمه به معنای مصطلح آن را هم زمان با عصر نوزایش در اروپا دانست. می‌دانیم که پیش از عصر نوزایش پاره‌ای روابط میان کشورهای اروپایی و کشورهای خاورزمین از جمله کشور ما وجود داشت همانند اعزام سفیران پاپ به دربار چنگیز خان در قرن دوازدهم میلادی یا سفرهای مارکوپولو در قرن سیزدهم میلادی و ورود سفرای فرانسه و اسپانیا به دربار تیمور لنگ در قرن پانزدهم میلادی1٫ اما آنچه در عصر نوزایش یعنی از قرن شانزده و هفده میلادی به بعد شایان توجه است گسترش روابط میان کشورهای اروپایی با دو قدرت آن عصر در خاور میانه یعنی دولت صفوی در یک نیمه و سلطنت عثمانی در نیمة دیگر آن سامان است. با ورود برادران شرلی به دربار شاه عباس اول و گشایش باب مراوده با تجار انگلیسی، هلندی، فرانسوی، اسپانیایی و پرتقالی؛ نیاز به توانایی ایجاد رابطه با آنان از طریق یادگیری زبانهای اروپایی هم احساس می‌شد.

به نوشتة دکتر علی اکبر بینا، استاد فقید تاریخ دانشگاه تهران: «در دورة سلطنت آغا محمد خان برای ایجاد روابط سیاسی و تجاری، یک هیأت فرانسوی از اسلامبول به تهران آمد. سپس در سال 1215 قمری (1801 میلادی) یک نفر تاجر ارمنی حامل مکاتبات رسمی از طرف دولت امپراطوری فرانسه با کمک روسو2 کنسول آن دولت در بغداد به ایران وارد شد».3

در زمان جنگهای ایران و روس مکاتباتی میان ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه و فتحعلی شاه قاجار برای ایجاد روابط و همبستگی بیشتر انجام شد. جیمز موریه نویسندة انگلیسی مغرضانه داستانی لطیفه مانند را نقل می‌کند که هنگامی که نامة ناپلئون برای فتحعلی شاه به تهران رسید هیچکس در تهران یافت نمی‌شد که بتواند متن نامه را که به زبان فرانسه بود بخواند. بنا بر این آن را برای ترجمه به بغداد فرستادند و در آنجا هم کسی که مختصر آشنایی با زبان فرانسه داشت در پاسخ نوشت بناپارت نامی اظهار بندگی می‌کند و در نهایت یکی از کشیش‌های ارمنی ساکن ارومیه که زبان فرانسه می‌دانست توانست نامه را بخواند و ترجمه کند.4 البته این سخن کاملاً دروغ و بی پایه است.

زیرا به نوشتة دکتر علی اکبر بینا در طی جنگهای ایران و روس: «به موجب نامه‌ای که میرزا بزرگ وزیرعباس میرزا به سر‌هارفورد جونز نمایندة انگلستان در بغداد نوشته معلوم می‌شود که فتحعلی شاه در نبرد اول ایروان در سال 1219 قمری (1804 میلادی) نامه‌های امپراطور فرانسه را به وسیلة دو نفر تاجر ارمنی دریافت کرده بود».5

‏ بدینوسیله معلوم می‌شود در همان زمان دست کم در میان اقلیتهای مذهبی بودند کسانی که با زبانهای اروپایی آشنایی داشتند و از طرف دیگر پس از مکاتبات میان ناپلئون و فتحعلی شاه، دولت فرانسه دو هیأت به ایران اعزام کرد که سرپرستی هیأت اول را آندره ژوبر6 منشی و مترجم السنة شرقی و دیگری را سروان رومیو7 برعهده داشتند. وانگهی طبق متن نامة دوم ناپلئون به فتحعلی شاه گویا نام یکی از این ارامنة مترجم که حامل نامه هم بودند اوسف (یوسف) واسیلویتز8 بوده است.9 در همان زمان و با این مراودات بود که نیاز به مترجم و دارالترجمه و به طریق اولی به وزارت امور خارجه احساس شد. برای نخستین بار فتحعلی شاه قاجار میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی را به عنوان منشی الممالک و کفیل مهام خارجه و رسیدگی به امور سفرا معین کرد.10 و سپس در اوایل سال 1239 هجری قمری برای نخستین بار در تاریخ ایران، سمت وزارت امور خارجه رسماً معین و میرزا ابوالحسن خان شیرازی به این سمت منصوب شد.11 نه سال پیش از این تاریخ یعنی در سال 1230 هجری قمری نیاز به دانستن زبانهای خارجه و آشنایی با علوم و فنون جدید موجب شد تا عباس میرزا نایب السلطنه تعدادی دانشجو برای تحصیل در رشته‌های گوناگون به انگلستان و فرانسه بفرستد که معروفترین آنها میرزا صالح شیرازی است که طی سه سال و نه ماه و بیست روز که در انگلستان اقامت داشت توانست زبانهای انگلیسی، فرانسه و لاتین را بیاموزد و علاوه بر تاریخ و طبیعیات، شیشه سازی و ساخت مرکب چاپ و حروف مقطعه و حکاکی را آموخت و پس از بازگشت به ایران نخستین روزنامة ایرانی را به نام «کاغذ اخبار» منتشر ساخت. بدیهی است عنوان کاغذ اخبار ترجمة تحت اللفظی کلمة ‏‎(news paper)‎‏ انگلیسی می‌باشد.

اما علاوه بر اینها دولت ایران مترجمان دیگری نیز داشت. از جمله پس از واقعة قتل گربایدوف، سفیر روسیه در تهران، دولت ایران ناصرالدین میرزا (ناصرالدین شاه بعدی) را برای عذرخواهی به دربار تزار روسیه فرستاد و از جمله همراهان وی در این سفر از میرزا علی اکبر تبریزی مترجم زبان روسی نام برده شده است.12 بدیهی است اندیشة تأسیس اداره‌ای برای ترجمة متون نامه‌ها و اسناد خارجی همزمان با تأسیس وزارت امور خارجه شکل گرفته است. اما از زمان ناصرالدین شاه بدین سو است که با لفظ دارالترجمه رسماً آشنا می‌شویم. تشکیلاتی که در زمان صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر تشکیل شد و زیرمجموعة وزارت امور خارجه قرار گرفت. معروفترین رئیس این تشکیلات میرزا محمد حسن خان صنیع الدوله است که در اواخر عمر لقب اعتماد السلطنه یافت و مترجم شخصی ناصرالدین شاه به زبان فرانسه بود. کتاب روزنامة خاطرات او اخبار روزانة دربار (یا به تعبیر نویسنده دربخانه) و نیز پاره‌ای از امور دارالترجمه را به ما نشان می‌دهد. از جمله گلة او از بی‌توجهی شاه به صحت ترجمة اظهارات سفیر فرانسه توسط اعتماد السلطنه که به قول خودش حتی بدون یک تپق همه را عیناً ترجمه کرده و قبلة عالم یک بارک الله هم به او نگفته است. از دیگر مترجمان شاغل در آن دستگاه که دارالترجمة مبارکة دارالخلافة طهران خوانده می‌شد، می‌توان به میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک قراگوزلو، نخستین ایرانی فارغ التحصیل از دانشگاه آکسفورد، اشاره کرد که مترجم انگلیسی ناصرالدین شاه بود و اخبار روزنامه‌های انگلیسی را که از سفارت ایران در لندن به تهران می‌فرستادند، برای شاه ترجمه می‌کرد.

13 می‌دانیم که او در زمان سلطنت احمدشاه، به علت صغر سن‌شاه، پس از درگذشت علیرضا خان عضدالملک، به عنوان دومین نایب السلطنة ایران بر کشور حکومت کرد. همچنین مهدی قلی خان مخبر السلطنة هدایت که در آلمان درس خوانده بود و نخستین دستور زبان آلمانی را به فارسی نوشت و به ناصرالدین شاه هدیه کرد، مترجم آلمانی شاه بود.14 وی در عصر رضا شاه چندین سال نخست وزیر بود. دارالترجمة ناصری صرفاً محل ترجمة مکاتبات و اخبار سیاسی نبود، بلکه کتب ادبی و علمی هم توسط هیأت مترجمان و نویسندگان در آن، تحت سرپرستی و نظارت محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، ترجمه و تألیف می‌شد. از جملة این مترجمان و نویسندگان می‌توان از میرزا عبدالوهاب خان قزوینی، پدر علامه محمد قزوینی، نام برد که از نویسندگان دائرةالمعارف نامة دانشوران است.

همچنین میرزا ابوالفضل ساوجی، پدر ذبیح الله بهروز، و حاج میرزا محمد حسین ملک الکتاب، پدر خلیل خان ملک ساسانی نیز از همکاران آن دارالترجمه بوده‌اند و کتابهایی همانند تاریخ اشکانیان، مرآت البلدان، تاریخ منتظم ناصری، مطلع الشمس، خیرات حسان، مآثرالآثار و منطق الوحش از جمله آثار تدوین یافته در دارالترجمة عصر ناصری است.15

‏ در کنار دارالترجمة سلطنتی، با تأسیس شرکت نفت ایران و انگلیس هم تشکیلاتی به نام دارالترجمه در آن شکل گرفت که در سدة اخیر ریاست آن را سلیمان حییم، فرهنگ نویس شهیر، عهده دار بود. اما در بخش خصوصی از تاریخچة شکل گیری دارالترجمه‌های شخصی پیش از سال 1316 هجری شمسی اطلاع چندانی در دست نیست و گویا صاحبان اسناد برای ترجمة رسمی آن صرفاً به وزارت امور خارجه مراجعه می‌کردند. نخستین متن قانونی دربارة مترجمان رسمی و دارالترجمه مصوب 20 خرداد سال 1316 است که تا زمان حاضر دستخوش اصلاحات و تغییرات بسیاری شده است. به موجب مادة (1) این قانون: «هرگاه یکی از طرفین دعوی یا شهود و اهل خبره در محاکم و ادارات و طرفین معامله یا شهود در دفاتر اسناد رسمی زبان فارسی را ندانند، اظهارات آنها توسط مترجم رسمی ترجمه خواهد شد.» ‏

‏تبصرة همین ماده مقرر می‌دارد در نقاطی که مترجم رسمی وجود نداشته باشد، محاکم و ادارات ثبت و دفاتر اسناد رسمی می‌توانند از مترجمان طرف اعتماد خود استفاده نمایند. اما در خصوص نحوة شکل گیری دارالترجمه‌های خصوصی و علت تصویب قانون فوق الذکر در آن زمان، مرحوم دکتر متین دفتری چنین می‌نویسد: «از دیر زمان یک دارالترجمه در وزارت امور خارجه وجود داشت که علاوه بر کارهای داخلی آن وزارتخانه ترجمة مصدّق اسناد مردم را هم تهیه می‌کرد. بعد از انحلال کاپیتولاسیون و انحلال ادارة محاکمات خارجه و کارگزاریها و به وجود آمدن سازمان جدید دادگستری، دارالترجمة وزارت امور خارجه از قبول مراجعات مردم خودداری کرد. حق هم داشت. زیرا از یک طرف آن مراجعات زیاد شده بود واز عهدة آن بر نمی‌آمدند و از طرف دیگر، متوجه این نکته شده بودند که تصدیق ترجمة بعضی اسناد محظورات سیاسی داشت و در یکی از دوائر تابعة وزارت امور خارجه مقتضی نبود. این امر را محول به دارالترجمة وزارت دادگستری (یکی از دوائر ادارة تهیة قوانین وقت) کردند. دارالترجمة دادگستری برای حوائج اداری مانند ترجمة قوانین و منشآت حقوقی خارجی و ترجمة اظهارات متهمین اتباع بیگانه در دادگاههای مرکزی تأسیس شده بود. برای دو سه زبان بیشتر مترجم نداشت و به علاوه مترجمین، هرکدام در یک رشته تخصص دارند. مثلاً مترجمی که آشنا به مسائل حقوقی است، نمی‌تواند به خوبی از عهدة ترجمة نوشتجاتی برآید که مربوط به امور ساختمانی و مهندسی است.

مراجعات برای ترجمه در نتیجة توسعة روابط اقتصادی بین ایران و کشورهای خارجه و ازدیاد دعاوی اتباع بیگانه در دادگاههای ما در تزاید بود. وزارت دادگستری هم نمی‌توانست برای همة السنه و برای هر کدام مترجمین متعدد در رشته‌های مختلف به هزینة دولت استخدام کند برای اینکه مراجعات مردم را در مرکز و شهرستانها انجام دهند. برای بعضی از السنه مترجمین متخصص در رشتة معین هم اگر استخدام می‌شد، همیشه کار نبود و به ندرت وجودشان ممکن بود مورد حاجت واقع شود.

ولی تکمیل دستگاه، ایجاب می‌کرد شخصی را برای یک مأموریت نادری استخدام و وجودش را معطل کرد. از طرف دیگر هر گاه مترجمین وزارت دادگستری در ترجمة اسناد مرتکب خطا یا تقلبی می‌شدند، تکلیف مسئولیت آن معلوم نبود. برای رفع این مشکلات در سال 1316 قانون راجع به ترجمة اظهارات و اسناد در محاکم و دفاتر رسمی را گذراندیم و طبقه‌ای به نام مترجمین رسمی تأسیس شد».17

‏ آنچه از متن بالا می‌توان دریافت این است که تا آن زمان دو اداره تحت عنوان دارالترجمه یکی در وزارت امور خارجه و دیگری در وزارت دادگستری وجود داشتند. نکتة دیگر آنکه مترجمان شاغل در این دارالترجمه‌ها کارمندان دولت محسوب می‌شدند و از بدو تصویب و لازم الاجراء شدن قانون راجع به ترجمة اسناد صنف جدیدی به نام مترجم رسمی دادگستری در بخش خصوصی در کشور ما پدیدار گشته است. نکتة شایان توجه در این قانون و آیین نامة اجرایی آن این است که لفظ دارالترجمه بارها و بارها در متن آنها تکرار شده است.‏

‏ اما دربارة واژة دارالترجمه که اخیراً ادارة کلّ اسناد و امور مترجمان رسمی قوة قضائیه آن را به دفتر ترجمه تغییر داده است، باید گفت این واژه از ترکیبات به کار رفته از دویست سال پیش تا کنون است. باید بدین نکته توجه کرد که در آن زمان به کار بردن واژگان و ترکیبات عربی و اصولاً دانستن زبان عربی در کشورهای اسلامی امری پسندیده و نوعی فضیلت محسوب می‌شد. مثلاً واژة حقوق بین الملل، ترکیبی است که صورت ظاهری عربی دارد. حال آنکه در زبان عربی امروزین به ‏‎(International Law)‎‏ حقوق بین‌الملل نمی‌گویند بلکه ترکیب (القانون الدولیّ) را برای آن به کار می‌برند. بنا به نوشتة دکتر محمد علی حکمت در مقدمة خود بر ترجمة حقوق بین‌الملل عمومی شارل روسو18، ترکیب حقوق بین‌الملل از استانبول به ایران آمده است. یعنی در زمان حکومت عثمانی به دنبال آشنایی ترکان عثمانی با علوم و فنون جدید اروپایی برای ترکیب ‏‎(Droit International)‎‏ هم معادل حقوق بین‌الملل را ساخته بودند و از طریق مراودات فرهنگی و بازرگانی میان ایرانیان و امپراطوری عثمانی، این واژه هم وارد زبان فارسی شده است. حال آنکه در زبان عربی این ترکیب را به کار نمی‌برند و اصولاً واژة ملت در زبان عربی به معنی مردمان ساکن یک کشور خاص نیست، بلکه به معنی دین و آیین است. ترکیب دارالترجمه هم از همین دست است. یعنی ترکیبی است به ظاهر عربی، حال آنکه در زبان عربی امروزین این لفظ را به کار نمی‌برند و به دارالترجمه (مکتب المترجم المحلّف) می‌گویند. باید به این امر توجه کنیم که زبان عربی زبان دینی مسلمانان است و قرآن و روایات پیامبر و ائمّه به این زبان هستند و لذا این زبان برای مسلمانان دارای قداست خاصی است و در گذشته آموختن این زبان را امری بایسته می‌دانستند و در مکاتب و مدارس قدیمه سالها وقت صرف یادگیری دستور زبان و ادبیات عربی (اعم از صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع و فقه اللغة) می‌کردند. اصولاً عربی نویسی و عربی دانی نوعی فضیلت محسوب می‌شد و کسی را که عربی نمی‌دانست، جزء عوام الناس محسوب می‌کردند. مشابه همین وضع تا نیمة سدة بیستم میلادی در اروپا حاکم بود که در آن سامان آموختن زبان یونانی باستان و لاتین امری بایسته و تقریباً در همة کشورهای اروپایی برای دانش‌آموزان الزامی بود.

این نکته هم ریشة دینی دارد. چون متن قدیمی انجیل به زبانهای یونانی و لاتین ترجمه شده بود و امروزه هم بسیاری از اوراد و ادعیة دینی مسیحی هم به لاتین است. در عصر نوزایش هنگامی که مارتین لوتر، بنیانگذار مذهب پروتستان، انجیل را از متن لاتین به زبان آلمانی ترجمه کرد، کلیسای کاتولیک او را تکفیر کرد و مرتد شناخت19٫ بدین ترتیب زبانهایی که کتب و ادعیة دینی بدانها نوشته شده باشد، برای پیروان هر دین، دارای قداست معنوی است و آموختن آن زبان یا زبانها برای پیروان آن دین امری ضروری و بایسته است‎ ‎و بدیهی است به کاربستن واژگان آن زبان یا ساختن ترکیباتی به اسلوب آن زبان برای آنان نه تنها امری زشت و ناپسند شمرده نمی‌شود، بلکه نوعی فضیلت و برتری هم قلمداد می‌گردد.‏

اما کار اخیر ادارة مترجمان رسمی در تغییر نام دارالترجمه به دفتر ترجمه در حقیقت کاری عبث و بی فایده است. می‌توان دلایل این مدعا را به شرح زیر خلاصه و احصاء کرد:‏

- نخست آنکه دلالت لفظ بر معنی از نوع دلالت وضعی است. یعنی امری قراردادی است. بدین ترتیب صرف تغییر نام یک شیئ ماهیت آن شیئ را عوض نمی‌کند. بنا بر این تغییر نام دارالترجمه به دفتر ترجمه به هیچ وجه ماهیت دارالترجمه را دگرگون نمی‌سازد. نه چیزی بدان می‌افزاید و نه چیزی از آن می‌کاهد.‏

- دوم همچنانکه در سطور بالا اشاره شد، ترکیب دارالترجمه علی رغم صورت ظاهری عربی آن، بیش از دو قرن است وارد زبان فارسی شده و امروزه دیگر رنگ و بوی فارسی به خود گرفته و جای خود را در میان واژگان فارسی گشوده است و هر فارسی زبانی به راحتی معنی و مفهوم آن را درک می‌کند و نیز گفتیم که در زبان عربی امروزین این واژه را به کار نمی‌برند. بنا بر این تغییر نام آن نه از حیث عرق میهن دوستی وجاهتی دارد، و نه حتی کمکی به کاربرد واژگان فارسی سره می‌کند. زیرا در ترکیب (دفتر ترجمه) باز هم کلمة ترجمه ظاهر عربی دارد. پس اگر قرار باشد ترکیبی معادل دارالترجمه به فارسی سره برگزینیم لاجرم باید بگوییم (دفتر برگردان). درنتیجه فایده‌ای بر این کار مترتب نیست.‏

- سوم آنکه می‌دانیم اکثر قریب به اتفاق مترجمان رسمی از جملة اقشار به اصطلاح آسیب پذیر جامعه هستند. نه درآمد کلانی دارند و نه حتی اکثریت آنان دفتری شخصی از آن خود دارند. با توجه به اوضاع و احوال اقتصادی حاکم بر جامعة ما در زمان کنونی و بالا بودن نرخ تورم، شایسته نیست خرجی اضافی برای مترجمان رسمی بتراشیم و آنان را واداریم تا تابلوی دارالترجمه را به دفتر ترجمه تغییر دهند. به واقع عدالت و انصاف هم همین امر را اقتضاء می‌کند.‏

- چهارم نکتة جالب توجه در تغییر نام دارالترجمه به دفتر ترجمه این است که در مجوزهای جدیدی که برای دارالترجمه‌ها صادر کرده‌اند باز هم نام (دارالترجمه) را قید کرده‌اند و نه دفتر ترجمه. بنا بر این رطب خورده خود منع رطب می‌کند.‏

پی‌نوشتها

1‏- ر.ک. ادوارد براون، تاریخ ادبی ایران، ترجمة علی پاشا صالح، رشید یاسمی و علی اصغر حکمت.‏

2- Rousseau‎

3 ‎‏- دکتر علی اکبر بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، ج. 1، ص 92٫

‏4 ‎‏- جیمز موریه، سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، ترجمة میرزا حبیب اصفهانی

5 ‎‏- دکتر علی اکبر بینا، همان منبع، ج. 1، ص 93٫

‏6- Andre Jaubert

7- Romieux

8- Ossefph Vassilovitz

9- دکتر علی اکبر بینا، همان مرجع، ج. 1، صص 99-94٫

‏10- عباس اقبال آشتیانی، میرزا تقی خان امیر کبیر، ص 227٫‏

11- همان منبع، ص. 228٫

‏12- همان منبع، ص 25٫

‏13- ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ج 2، صص. 147-110

‏14- همان منبع، ج. 1، بیوگرافی مخبر السلطنة هدایت.

‏15- خلیل خان ملک ساسانی، سیاستگران دورة قاجار، صص. 178-174‏

16- مجموعة قوانین و مقررات حقوقی، ص. 433 مندرج در روزنامة رسمی شمارة 2533 سال 1316 ص. 43٫‏

17- دکتر احمد متین دفتری، آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، ج. 1، صص. 199-198٫‏

18- ر.ک. شارل روسو، حقوق بین‌الملل عمومی، ترجمة دکتر محمد علی حکمت، انتشارات دانشگاه تهران.

‏‎ 19- Der grosse Brockhaus in einem Band, p. 635.‎

منبع : اطلاعات